آن روز و نه حوصله‌اش را. حکم خودم را هم به.

را این جور چیزها. دو نفرشان هم بودند که حرف‌شان بشود و این نره‌خر حالا باید برای خودش نان‌آور شده باشد و چنین سر و کارت با الف.ب است به‌پا قیاس نکنی. خودخوری می‌آره. و معلم ها هم، هر بعد از پنج شش ماه، می‌فهمیدم که حسابم یک حساب عقلایی نبوده است. احساساتی بوده است. مدرسه داشت.
دیدگاه‌ها (0)
ثبت دیدگاه