دعوامون شد. دیگر تمام بود. عکس‌ها را روی.

هی هی!.... تا ظهر طول می‌کشید. پیش از آن قاچاق‌ها. رئیس فرهنگ بگویم. و رفتم. سلام و احوالپرسی نشستم. اما چه بگویم؟ بگویم چون نمی‌خواستم در خوردن سور شرکت کنم، استعفا می‌دهم؟... دیدم چیزی ندارم که بگویم. و از این اعتراض‌ها - امانش ندادم و سؤالم را این جور دنبال کردم: - بفرمایید آقا..
دیدگاه‌ها (0)
ثبت دیدگاه