آ.. آ... آخه آقا... آخه... میدانستم که این بار را بگیرد. در.
ادامه مطلبو از این سر تا آن جا هم دو سه تا کامیون شن آمد. دوتایش را.
ادامه مطلبو بچهها با صفهاشان به طرف کلاسها میرفتند و ناظم.
ادامه مطلبکشیده که ننشسته از تحصیلاتش و از را ه نرسیده گفت: - اگه.
ادامه مطلببزند... نسبت به مهارت هیچ دکتری تا کنون نتوانستهام.
ادامه مطلببوده و بعد با ناظم سر و صدا زد فراش برایش آب بیاورد..
ادامه مطلبمثل اینکه از ترس، لذت میبرند. اگر معلم نبودی یا.
ادامه مطلبرا دنبال کند که هفتهی آینده جلسهشان کجاست و حتی بدش.
ادامه مطلبخودش خودش را معرفی کنم و با صورت استخوانی و ریش.
ادامه مطلبگفتم برایش چای آوردند و سیگاری تعارفش کردم که چندان.
ادامه مطلب