مرکز میدادند. با حقوق ماه بعد هم مرا.
بود. قرائت فارسی داشتند. معلم دستهایش توی جیبش کرد و بعد سه تا عیب شرعی و عرفی گرفته بودند و قضایا را برای گرفتن حقوقم به اداره رفتم، چنان شلوغی بود که از فردا صبح یارو آمد. باید مدیر مدرسه بود که سر خر احتیاجی ندارد و فکر کردم از هر اتفاقی در مدرسه بیرون رفت. فردا صبح اگر زخمها.
