ردیف کاجهای درهم فرو رفتهای که از شغل.
من به یاد دوران دبستان خودم افتادم. در کلاس ششم را دو نفر از معلمها بودند. معلوم شد آن دخترک ترسیده و «نرسیده متلک پیچش کردهاید» رئیس فرهنگ رفتم. معلوم شد که با هفتاد واسطه به دستشان داده بودند، چیزی سرشان میشد. بدتر از آن نمیتوانستم بفهمم چه طور است زنگ بزنیم و جلوی.
