با خانوم سرافرازمون کردید؟ مرد اشارهای به این.
ادامه مطلبخواند. یکی را نداشتم. با اداهایش. پیدا بود که انگار از.
ادامه مطلببود و مثل دم مار تلخ شده بود. از زیارت من خیلی خوشحال شد.
ادامه مطلبرا نشانم داد که هل دادم و رفتم تو. بو تندتر بود و ما به.
ادامه مطلبآدم کشتهام، زود قضایا را برایش گفتم. و دیدم که در باز.
ادامه مطلبمدام در مدرسه بیرون کشیده بودم و همچه اتفاقی.
ادامه مطلبلای زرورق بپیچی و طاق کلاهت بگذاری که اقلاً نپوسد. حتی.
ادامه مطلبرا صدا زدم و گفتم با قلم قرمز برای آقا یک ساعت تأخیر.
ادامه مطلبنیست. و تازه اگر ندیده میگرفتم چه؟ باز باید تمرین کنی.
ادامه مطلبدر خوردن سور شرکت کنم، استعفا میدهم؟... دیدم چیزی.
ادامه مطلب